يكي دو هفته اس احساس ميكنم هواي ونكوورعينه شمال شده
خودم ميدونم كه هواي اينجا كلا خيلي مثه شماله هميشه ولي اين چندوقت يه كمي فرق ميكنه
فرقش اينه كه قبل از اينكه بارون تند بشه و موشه آب كشيده بشي يكم اول نم نم آروم مياد, بهت مجال ميده از بوي بهار و بارون و تازگيش لذت ببري
البته زياد طول نميكشه كه شرشر بشه و مجبور شي چترتو باز كني
امروز صبح قبل از اينكه بارون بگيره زدم بيرون, همچين كه پامو گذاشتم تو كوچه اصلا يهو يادم رفت كجام
مارا و قورباغه هاي جوب هاي شمال اومدن جولو چشام
واي كه چقدر از مار ميترسيدم و چقدر بيشتر وقتي يه مار له شده زير چرخ ماشين وسط خيابون ميديدم غصه ميخوردم
Photo by: Ali
2 comments:
salaammm dostammm(divoneeehh)
chehtorii?
ye vaght kham nashiya zire baro...
ghaviii bashh
aghe befekre klhodet nisti befekre jameeye divoneha bash...
v ...
divoneh bash...
ديدن مار نصفه که خيلی کيف داره. تازه من بچه که بودم شمال می رفتم حلزون شکار می کردم می ذاشتمش زير چرخای ماشين شوهر عمه ام. بعد که ماشين راه می افتاد حلزونه قوررررچ صدا می داد :D
Post a Comment