Friday, March 30

محسن نامجو - زلف بر باد


زلـف بر باد مده تا ندهی بر بادم
ناز بـنیاد مـکـن تا نکـنی بـنیادم
می مخور با همه کس تا نخورم خون جگر
سر مکش تا نکشد سر به فلـک فریادم
زلـف را حلقـه مکن تا نکنی دربـندم
طره را تاب مده تا ندهی بر بادم
یار بیگانـه مـشو تا نبری از خویشـم
غـم اغیار مـخور تا نـکـنی ناشادم
رخ برافروز که فارغ کنی از برگ گـلـم
قد برافراز کـه از سرو کـنی آزادم
شمع هر جمع مشو ور نه بسوزی ما را
یاد هر قوم مـکـن تا نروی از یادم
شـهره شـهر مشو تا ننهم سر در کوه
شور شیرین منـما تا نـکـنی فرهادم
رحم کن بر من مسکین و به فریادم رس
تا بـه خاک در آصـف نرسد فریادم


حافـظ از جور تو حاشا که بگرداند روی

مـن از آن روز کـه دربـند توام آزادم





Tuesday, March 27



The sky isn't always blue,
The sun doesn't always shine,
It's alright to fall apart sometimes...


Saturday, March 24



دلت ميخواست چشمات چه رنگي باشه ؟ آبي؟ سبز؟ سياه؟
خيلي فرقي به حال تو نميكنه. چون تو كه خودتو نميبيني , بقيه ميخوان ببيننت
من بچه بودم دلم ميخواست چشام قهوه ايه روشن باشه, كه وقتي آفتاب بيفته توش خوشگل بشه , مثله چشم سبزا بشم
آدماي چشم سبزو خيلي دوست داشتم , يه حالت مقدس برام داشتن
بعدن كه بزرگتر شدم يه روز كه آفتاب از پنجره زده بود تو اتاقم رفتم جولوي آيينه. چشام سبز نبود ولي همون قهوه اي روشني كه هميشه دلم ميخواست بود
تاحالا شمردي كه چند تا از آرزوهاي كوچيك ومسخره ي بچهگي هات برآورده شده ولي ديگه هيچكدوم برات مهم نيس؟
شايد ده پونزده سال ديگه هم به آرزوهاي آلانت بخندي
اين عكسه منه چشم سبزه


Thursday, March 22

Alabama3 - Woke up this morning


You woke up this morning
Got yourself a gun,
Mama always said you'd be
The Chosen One.

You woke up this morning
All the love has gone,
Your Papa never told you
About right and wrong.

But you're looking good, baby,
I believe you're feeling fine,
Born under a bad sign
With a blue moon in your eyes.

Monday, March 19

I'm on my way,
On my way to the top of
Nothing.

Saturday, March 17


تاحالا يه عنكبوت رو موقع تار بستن ديدي ؟
:D من ديدم خيلي باحاله
خيلي با دقت و ريلكس و آروم حركت ميكنه
فكر كنم خوشش هم نمياد وايسي يه ساعت نگاهش كني
آخه من كلي وقت وايساده بودم زير تارش كنارلامپ داشتم تماشا ميكردم
بعد يهو تف كرد بي تربيت, البته من جاخالي دادم
اين عكس اون عنكبوته نيستا البته ولي اينم خودم گرفتم قبلنا
:)


Wednesday, March 14


The lunatic is in the town
The lunatic is on her way up the stairs
The lunatic is in my room
I can hear her voice and feel her breath,
Now the lunatic is in my head.

She shouts but no one seems to hear
I'm begging you for her:
"If I go insane,
Please don't put your wires in my brain"
Cuz there's a lunatic there, and she is not insane.

Saturday, March 10

Alan Parson - We Play The Game


We play the game
We fight to win
We stand alone
With hearts of stone

You lose again
You're on your own
No second chance

But no one cares
Still no one cares




يكي دو هفته اس احساس ميكنم هواي ونكوورعينه شمال شده
خودم ميدونم كه هواي اينجا كلا خيلي مثه شماله هميشه ولي اين چندوقت يه كمي فرق ميكنه
فرقش اينه كه قبل از اينكه بارون تند بشه و موشه آب كشيده بشي يكم اول نم نم آروم مياد, بهت مجال ميده از بوي بهار و بارون و تازگيش لذت ببري
البته زياد طول نميكشه كه شرشر بشه و مجبور شي چترتو باز كني
امروز صبح قبل از اينكه بارون بگيره زدم بيرون, همچين كه پامو گذاشتم تو كوچه اصلا يهو يادم رفت كجام
مارا و قورباغه هاي جوب هاي شمال اومدن جولو چشام
واي كه چقدر از مار ميترسيدم و چقدر بيشتر وقتي يه مار له شده زير چرخ ماشين وسط خيابون ميديدم غصه ميخوردم


Photo by: Ali

Friday, March 9

just listen

Roger Waters - Hello I love you

Helloooooo I love you!
Is there anybody in there?
Put down the phone
Shut up the shop
Make all their techno babble stop
We'll find a short-waved frequency
the wave connecting you and me

Helloooooo I love you

To Be Continued...

Thursday, March 8

اممممم چيزه ديدي بعضي وقتا آدم يه مرگيشه كه خودشم نميدونه چشه ؟ خب منم الان از همونا
خوشم مياد توضيحاتم همچين واضحه
ولي خب وقتي خودم نميدونم چي بگم
اصلا نميدونم هدف الان از نوشتن اينا چيه
اصلا من گيج شدم يكي بياد كمك
يكي هم نيس بگه حالا لازم نكرده اين چرت و پرت هارو بنويسي
ولي فكر كنم اينا همش برميگرده به همون مساله قديمي شخصي خودمون..... منشا بشريت!
يه مثال ساده ميزنم: چرا اين كانادايي ها فوتبال نشون نميدن؟
به اين خوبي !
به قول يه نفر تقصير خودشون نيس, خدا اينجوري آفريدتشون
كم حرفي نيستا, نصف سوالات و مشكلات زندگي با همين جمله حل ميشه
نصف بقيش با اين يكي جمله حل ميشه:
"تو كه ديگه 6 سالت نيس! بزرگ شدي... "
به همين راحتي همه چي حل شد! ايول...
زندگي گلستان ميشود... به به آدم لذت ميبره بخدا
بلبل ها چه چه ميزنن ديگه چي ميخواي از جون اين زندگي بدبخت؟
حرفام زياد با عقل جور در نمياد نه؟
راستي عقل كدوم بود؟

Tuesday, March 6

Blue October - Hate me

Reminds me of some painful and extremely lovely memories..

Saturday, March 3

Saturday night:

Staind - It's been awhile

How many times can someone possibly change mood in one single bloody day?
I'll tell you: MANY times.
Specially when it's all raining outside and you don't even wanna open the curtains.
I have no idea what would I do without music.. no clue.

Saturday afternoon:

Roger Sanchez - Another chance

How big is your heart?





Saturday morning:

Muse - Showbiz

Controlling my feelings for too long
Controlling my feelings for too long
Controlling my feelings for too long
Controlling my feelings for too long

Pushing us into self destruction
Pushing us into self destruction
Pushing us into self destruction



No one's calling for me at the door.
And unpredictable won't bother anymore.
And silently gets harder to ignore.
Look straight ahead, there's nothing left to see.
What's done is done, this life has got it's hold on me.
Just let it go, what now can never be.
Let it be..

Photo: not by me

Thursday, March 1



This is how the closest person to me felt when she found out she can't attend Pink Floyds' concert in Hyde park, London on 2nd of July 2005..
Just and just because her fucking study permit would expire a day before the concert and she had to go back to wherever she was coming from..
Crossing London, she stayed seven hours in Heathrow on July 1st 2005 dreaming about the day after, somewhere she couldn't be...
She was in the right place at the wrong time..

Two days after, when she picked up the phone and heard that her grandpa has passed away, she couldn't care less about yesterday..
She was truly in the wrong place at the wrong time..
All she wanted at that moment was to be there, but she wasn't..
Nothing ever can replace that for her
Nothing.