blue scarf around my neck,
orange bag pack on my back,
white paper in my hand
and my name is red

آنچنان که به خودم خیره شدم چشمانم قبل از اینکه از حدقه بیرون بزند قلبم را می شکافد و

چنان حفرهُ عمیقی در قلبم ایجاد می کند که به مانند ذره ای ناچیز در سیاهچال ِ فضایی ِ

عظیمی واژگون می شوم بی آنکه بدانم چرا در عین ِ بی تفاوتی ِ محض به لبخندی دلم خوش

می شود و جسارت ندارم این استقامت ِ لعنتی را زیر پایم له کنم و فریاد بزنم به همه بگویم که

قلب ِ من پلاستیک ِ نامرغوبی است که روزی صد تا خط برمی دارد ولی هر چه به زمین می کوبمش باز

نمی شکند

change is good
specially when it hits you unexpectedly
you wake up one day
look in the mirror
and see someone
that is not you
..
my body,
my cells,
my mind,
and my soul
have given up
protecting me from changing
and adopting me to the new situations
..
I am addicted
to change

it's my dream so it's up to me.

مثل سقوط آزاد در فضا می مونه
با سرعت وحشتناک
می دونم که کهکشان بی انتهاست و
من هیچ وقت با مغز زمین نمی خورم
ولی از ترس
ثانیه ایی هزار بار می میرم